loading...

خداشناسی علمی

اشکالات ادعا شده در برهان نظم :1ـ هدف ،ذاتی یک مجموعه نیست.2ـ هدف ذهنیست نه عینی ـ— طبق انچه گفته شد همه چیز منظم است و انگار گفتیم هر چه منظم است افریده شده است ، انگار گفته ایم همه چیز افریده

mp بازدید : 1720 پنجشنبه 27 آبان 1395 زمان : 16:12 نظرات (0)

اشکالات ادعا شده در برهان نظم :

1ـ هدف ،ذاتی یک مجموعه نیست.
2ـ هدف ذهنیست نه عینی ـ— طبق انچه گفته شد همه چیز منظم است و انگار گفتیم هر چه منظم است افریده شده است ، انگار گفته ایم همه چیز افریده شده است ، در اینصورت خود خدا هم افریده شده است.
3ـ وقتی میگویید هر مجموعه منظم ناظمی دارد ، باید بتوانید اثبات کنید
این گزاره بر پایه استقراست و استقرا توان اثبات ندارد.....

4ـ اگر فرض کنیم هر مجموعه منظم نیازمند ناظم است ، بدین معنی نیست که گفته باشیم علت فاعلی دارد ، و این کاملا فرق دارد با اینکه بگویبم جهان ناظمی دارد و ناظم ان خداوند است .
5ـ میتواند دلیل نظم جعان قواتین طبیغی باشد که در این حالت باید اثبات کنید قوانین طبیعی علت وجودی یا علت فاعلی دارد ، دوم اینکه باید پرسید علت قوانین طبیعی چیست ، فرض کنید نمیداند.
6ـ ایراد دیکر اینکه منظم بودن اجزای جهان ، منظم بودن کل را نتیجه نمیدهد ، مغالطه ترکیب یا fallacy of composition به همین معناست.
7ـ ایراد دیگر اینکه حتی به فرض درستی مقدمات ، نتیجه به ما نیگوید که جهان ناظم یا ناظم هایی دارد ، ضمن اینکه جهان ناظمی دارد ، ناظم بودن فقط ویژگی خدا نیست یعنی برهان میگوید جهان ناظمی دارد (به فرض درستی) و این با گزاره ی خدا ناظم جعان است تفاوت دارد.
8ـدر یاب نظم جهان ، ما مجموعه ی دیگری ندیده ایم که بخواهیم جهان را متصف به نظم کنیم چنانچه هیوم در گفتگو در باب دین طبیعی میگوید مانند این است که برای یک روستایی منظومه انه اید را بخوانیم ذر حالی که شعر دیگری ندیده و از او بخواهیم انرا نقد کند
در واقع نقد هیوم در اینجا این است که ما نظام های دیگری را تجربه نکردیم که بخواهیم مقایسه کنیم .
9ـ  شما میگویید با تعریف ذهنی ما ، بعد میگویید فی نفسه در جهان هست ؟؟؟
اول اینکه وقتی نظم تابع ذهن ماست یعنی فی نفسه در جهان نیست و وابسته به ذهن ماست.
10ـ  دوم اینکه میگویید قانون‌مندی جهان ، یا جهان فی نفسه تابع قوانین است ، باز اینجا میگویید فی نفسه تابع قوانین است پس قوانین را ذاتی جهان دانستید ، در نتیجه خودتان نیاز به خداوند تنظیمی را مردود دانستید ، از طرفی هم قانونمندی مترادف با نظم نیست .
جهان دارای نظم است و منظم ترین چیز ممکن است ، دو حالت دارد یا نظم ذاتی مجموعه است که ناظمی وجود ندارد ، حالت دوم اینکه نظم جهان سبب شگفت انگیزی جهان و حکم کردن ما بوجود ناظم است (تا اینجا اگر نپذیرید ، خودتان ، برهانی که مدافعش هستید را رد کردید) ،حال به حکم عقل چیزی منظم شگفت اورتر است که خالقش ناتوانتر باشد (مثلا یک کور تابلوی نقاشی مونالیزا را خلق کند شگفت انگیز تر از خلق نقاشی توسط یک بینا همچون داوینچیست) ، کمال و ناتوانی در وجود و عدم وجود است یعنی :
وجود کمال و عدم وجود بزرگترین ناتوانی است ، عملا چون بزرگترین ناتوانی "عدم وجود" است و نظم و شگفتیهای جهان رو به بینهایت میل میکند ، پس خدا وجود ندارد


 توضیحات ابتدایی برهان نظم
 نکاتی مهم و پایه ای :
1ـ برهان نظم ، برهانی عقلی متشکل از یک مقدمه حسی و یک مقدمه عقلی است نه برهانی با ماهیت تجربی.
2ـ مفهوم نظم ، معقول ثانی فلسفی است ، نه مفهوم ماهوی و نه معقول ثاتی منطقی
3ـ  در برهان نظم ، فقط بر سر دو مقدمه برهان بحث میشود نه بر انطباق آن بر خدا یا اشکالاتی که به براهین دیگر وارد شده مثل علیت و شر و...
4ـ برهان نظم یعنی؛ پدیده منظم، مجموعه ای است که اجزای آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند.
دو عنصر اصلی سازنده مفهوم نظم ؛
الفـ طراحی و برنامه ریزی دقیق
بـ هدف مندی
5ـ نظم بر حسب*غایت و نتیجه* به 3 قسم تشکیل میشه :
 نظم زیباشناختی: اگر گروهی از عناصر و اجزا به شیوه خاص کنار هم قرار گیرند که درک و مشاهده آن ها لذت بخش باشد، یا سبب حیرت و شگفتی انسان شود، آن را نظم زیباشناختی گویند; مانند مشاهده تابلو نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا .
نظم غایی: ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجه مشخص و با ارزش هماهنگ شده اند، نظم غایی دارند . نمونه نظم غایی، موجودات زنده یا مصنوعات بشری است .
نظم علی: اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند، ما می توانیم از نظم علی سخن بگوییم .
پس اینجا 2 نوع هدف داریم که نباید در مناظره بین آنها خلط کرد.
6ـ نظم از جهت پیوند و بین اشیاء مختلف به 3 قسم تقسیم میشه :
 نظم اعتباری: این گونه از نظم، تابع قرار داد اعتبار کنندگان است: نظم کتاب ها در کتابخانه که براساس الگوی خاصی.
 نظم صناعی: این نوع از نظم براساس قوانین علمی و به هدف خاصی به دست انسان برقرار می گردد; مانند نظم حاکم بر ساعت
 نظم طبیعی: مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و . . . این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزای یک پدیده طبیعی است، نه ناشی از چینش قرار دادی یا صناعی اجزا .
7ـ مراد ما از نظم ، قسم نظم علی و نظم طبیعی است.
8ـ برهان نظم چنه نوع تقریر متفاوت دارد :
 برهان هدفمندی:
تقریر آن، به این قرار است:
ما مشاهده می کنیم که پدیده های منظمی همواره به سمت غایتی در حرکتند . از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است، نمی تواند به سوی غایتی به راه افتد; مگر این که موجودی علیم و هوشمند، او را هدایت کند .
موجودات منظم خود فاقد علم و آگاهی اند; بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آن ها را به سمت غایت هدایت می کند.
برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزئی نظم، پی به ناظم حکیم برده می شود . امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است . تاکید برهان نظم بر موارد جزئی نظم است، اما برهان غایی سخن از یک مجموعه هماهنگ به نام جهان، می زند.
برهان غایی
تاکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم است; تا از این رهگذر ناظم حکیم را برای کل عالم اثبات کند . چنین هماهنگی و نظمی را می توان از ارتباط و سازواری اجزای عالم با همدیگر به اثبات رساند.


تقریر برهان نظم:
1ـ مقدمه اول؛ عالم طبیعت، پدیده ای منظم است.
یا این که در عالم طبیعت، پدیده های منظم وجود دارد.
2ـ مقدمه دوم؛ براساس بداهت عقلی، هر نظمی از ناظم حکیم و با شعوری برخاسته است که براساس آگاهی و علم خویش، اجزای پدیده منظم را با هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آن را براساس طرح حکیمانه ای منظم ساخته است.
3ـ نتیجه؛ بنابراین عالم طبیعت که پدیده ای است منظم، ناظم حکیم و با شعوری آن را تدبیر کرده است .


پاسخ به اشکال اول برهان نظم:
هدف ،ذاتی یک مجموعه نیست.چشم در راستای دیدن منظم و در راستای شنیدن نامنظم است.
پاسخ ؛
همانطور که قبلا در تقسیم بندی گفته شد ، دو نوع غایت داریم :
*غایتی که در مقسم داشتیم
*غایتی که در قسم ذکر شد.
برای روشنتر شدن مقصود به صورت دیگری سخن میگویم؛
تعریف نظم این است : مجموعه ای که در کنار هم قرار میگیرند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب میکنند.
این هدف سه صورت دارد :
*زیبا شناختی : صد در صد در این مجموعه هدف ذاتی یک مجوعه نیست ممکن است تابلویی برای فردی منظم و برای فرد دیگر نامنظم باشد پس داتی آن نیست.
**نظم غایی : در این قسم هدف نسبت به یک شیء ، ذاتی و نسبت به شیء دیگر غیر ذاتی است. یعنی چشم هدف مشخص دیدن را تعقیب میکند.و هدف نا مشخص شنیدنم را تعقیب نمیکند.و گاهی هم ذاتی نیست بالکل مثل ساعت و اندازه گیری زمان.
و این نوع نسبیت ضرری به چیزی نمیزند چرا که در علت و معلول هم چنین وجهی دیده میشود. یک شیء هم میتواند علت باشد و هم معلول.
بنابراین قسم اول هم از این قسم هم ذاتی میتواند داشته باشد
ولی در قسم علیت به صورت داخل است.
***نظم علی: در این قسم کلا و بالضرورة این مجموعه هدف مشخص دارد که ذاتی این مجوعه است.
مثل کنارهم قرار گرفتن اکسیژن و هیروژن و تشکیل دادن آب که ضروری است. در واقع این هدف ذاتی است.
پس مستشکل بین هدف مقسم(لابشرط) با قسم خلط کرده.
و ما هم منظورمان از نظم همان نظم علی میباشد و لاغیر و نه نظم ساعت که از نوع نظم صناعی بشری است. و نه نظم شناختی و نه نظم غایی که ضرورت ندارد.(البته تمثیل به ساعت به خاطر پشتوانه واقعی سنخیت میان علت و معلول است)
و نکته آخر اینکه یک مجموعه بما هو مجموعه مد نظر است
نه اینکه بگوییم چشم از جهت منظم و از جهتی نا منظم است چون که چشم در راستای شنیدن نامنظم است.
این استدلال در قسم نظم علی وارد نیست و نظم علی همیشه ضرورت و کلیت دارد ,چراکه این مجموعه بماهو مجموعه همیشه نتیجه و هدفی دارد که ضروری و کلی است


پاسخ به اشکال دوم  و نهم برهان نظم:
2ـ هدف ذهنیست نه عینی ـ— طبق انچه گفته شد همه چیز منظم است و انگار گفتیم هر چه منظم است افریده شده است ، انگار گفته ایم همه چیز افریده شده است ، در اینصورت خود خدا هم افریده شده است.
9ـ شما میگویید با تعریف ذهنی ما ، بعد میگویید فی نفسه در جهان هست ؟؟؟
اینکه وقتی نظم تابع ذهن ماست یعنی فی نفسه در جهان نیست و وابسته به ذهن ماست.
پاسخ ؛
اول از همه باید گفت این استدلال که (هرچه منظم است آفریده شده است به معنای این است که همه چیز آفریده شده است در اینصورت خدا هم آفریده شده است) از چند جهت وارد نیست:
1ـ اولا طبق برهان نظم نمیتوان وجود خدا را ثابت کرد.پس بحث از خدا بیمورد است.
2ـ شما در این استدلال مسلم گرفتید که خدا هم نظم دارد و هم مرکب است ؛ در حالی که هیچ کدوم این موارد ثابت نشده.
3_ شما فرض گرفتید که نظم در خدا ذاتی نیست, در حالی که نیاز به اثبات دارد
اما اشکال ذهنی بودن نظم
گویا مستشکل با ذهنی خواندن نظم و اینکه نظم در خارج وجود ندارد ، این بحث را حقیقی نشمارد و بگوید این بحث ، نوعی بحث ذهنی ایت که فایده ای ندارد.
اما در جواب باید گفت که:
معقولات به چند قسم میباشد:
*مفاهیم ماهوی یا معقول اولی
** مفاهیم فلسفی یا معقول ثانی فلسفی
***مفاهیم منطقی یا معقول ثانی منطقی
مفهوم کلی یا قابل حمل بر امور عینی است (اتصافش خارجی است) مانند مفهوم انسان که بر حسن و حسین حمل میشود: حسن انسان است.
و یا قابل حمل بر امور عینی نیست و تنها بر مفاهیم و صورت های ذهنی حمل میگردد(اتصافش ذهنیه) مثل مفهوم کلی و جزیی
اما اولی یعنی مفاهیمی که حمل بر اشیاآ خارجی میشن دو قسم هستش :
1ـ یک دسته مفاهیمی که ذهن خودکار از موارد خاص انتزاعع میکند. یعنی همینکه یکی یا چند ادراک شخصی به وسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد ، فورا عقل مفهوم کلی آن را بدست می آورد. مثل سفیدی.
2ـ دسته دیگه مفاهیمی هستند که  انتزاع آنها نیازمند به کاوش ذهنی و مقایسه اشیاء با هم میباشد. مثل مفهوم  علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیز که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه انتزاع میشود.
پس مستشکل اقسام معقولات را دوتا متصور میکرد (یعنی قسم 1 ـ 2) در حالی که قسمی سومی هم وجود دارد.و دقیقا مشکل فلاسفه غرب در همین جا ظهور میکند. چرا که بین مفاهیم خلط کرده و فک کرده اند که مفاهیمی ممثل نظم عروض ذهنی دارد در حالی که خارجی باشو و هم اتصاف خارجی دارد.
و کسانی که دنباله رو فلسفه غرب میباشند نیز در دام این اشکال افتاده و به سبب خلط های پی در پی دچار توهم فقهم حقیقت میشوند و حقیقت  واقعی را رد میکنند.
پس تقسیم یک مفهوم به ذهنی یا خارجی به علت عقب ماندگی فهم فلسفی غرب است. و الا عینیت یک شیء به یک صورت نیست و ذهنی بودن مفهوم نظم هم مربوط به مفاهیم ماهوی است که از بحث ما خارج است. فتامل جیدا


پاسخ به اشکال  پنجم و دهم برهان نظم:
10ـ اینکه میگویید قانون‌مندی جهان ، یا جهان فی نفسه تابع قوانین است ، باز اینجا میگویید فی نفسه تابع قوانین است پس قوانین را ذاتی جهان دانستید ، در نتیجه خودتان نیاز به خداوند تنظیمی را مردود دانستید ، از طرفی هم قانونمندی مترادف با نظم نیست .
5ـ میتواند دلیل نظم جعان قواتین طبیغی باشد که در این حالت باید اثبات کنید قوانین طبیعی علت وجودی یا علت فاعلی دارد ، دوم اینکه باید پرسید علت قوانین طبیعی چیست ، فرض کنید نمیداند.
پاسخ ؛
بحث اول این است که آیا نظم از ذات طبیعته یا خیر ؟؟؟
بچگانه ترین بحث عمرم همینه  واقعا تاسف میخورم از چنین اشکالی
من با یک سوال بنیان فکری مستشکل را از بین میبرم‌:
اگر نظم از ذات طبیعه ، این طبیعت یا یک وجود مستقلی دارد و عینی و قابل اشاره حسی است و یا مفهوم منطقیه و یا از مفاهیه فلسفیه ؟؟؟
اگر بگید عینیه ، خوب نشان دهید . آیا وجودی مستقل به نام طبیعت وجود دارد یا همان اجزاء جهان را با هم متصور کردید که هدفمند عمل میکند.
طبیعت همان اجزا میباشد و کلیت یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است مثل نظم.
 پس طبیعت هم ذهنی است نه عینی در حالی که شما آنرا عینی خواندید.
به صورت واضح تر بگم طبق ذهنی بودن نظم ، پس نظم عینی نیست چه برسد به اینکه در ذات طبیعتی باشد که آن طبق ادعای مستشکل ذهنی است. یکم پیچیده شد اما کمی تامل کنید متوجه میشوید.(در واقع دو اشکال عمده در این بیان بنده بود.)
اما نکته ی مهم دیگر اینکه که بحث سر برهان نظم است و در مجموعه باید بحث شود همانطور که مستشکل از طبیعت این مجموعه را مد نظر گرفته بود. خوب طبق استدلال این عده نظم ذاتی یک شیء نیست و ازجهتی ذاتی آن است.
اما ما معتقدیم که هر مجموعه ای طبیعی ، غایت علی دارد که ذاتی آن است. اما این ذاتی نمیتواند از خودش باشد بلکه این ذاتی را از ناظم آن گرفته. چرا که ماده بی شعور چگونه خالق قوانین است و پدیدآورنده نظم؟؟؟ چرا یک آتش باید بسوزاند یعنی ذات این شیء از چیست و از کیست. آتشی که صدسال دیگر بدست انسانی تهیه میشود چرا باید بسوزاند ؟؟؟ ماده ای که نبود چطور این قوانین را بر خودش حاکم کرد؟؟
در واقع ذاتی بودن یک شیٔ به این معنا نیست که خودش خالق آن باشد ؛ هر موجوی دارای ذاتی متمایز از ذات دیگر است (هرچند که برما مکشوف نباشد حقیقت تمایز) ولی این شیئیت نمیتواند از خودش باشد و الا تحصیل حاصل میشود و امر محالی است.
در واقع اینجا خلط دقیق دیگری هم صورت گرفته و آن این است که بین ذات یک شیء و یک مجموعه خلط صورت گرفته و من هر دو را تبیین کردم.
بنابراین نظم در مجموعه ملاکه؛
مجموعه که همان اجزائی است که در سایه ی نظم ، مجموعه ی واحد را تشکیل داده اند. پس مجموعه قبل از مجموعه شدن ، صرفاً اجزاء غیر مرتبط به هم بوده است و با آمدن نظم ، مجموعه شکل گرفته است. حالا مستشکل بفرمایند ، قبل از اینکه مجموعه شکل گیرد و تولید هماهنگی و نظم کند ، نظم را از کجا به دست آورده بود؟
چرا یک اکسیژن و هیدروژن در زمان ترکیب آب را پدید می آورند ؟؟ این قانون از کدام ماده نشات گرفته ؟؟؟؟
پس ذاتی بودن نظم و اختلاف بیان مستشکل آشکار شد.
و اما دلیل نظم  جهان قوانین طبیعت باشد این صحیح نیست.چرا که این اشکال منشاش شبهه کانت بر برهان نظم میباشد که باید آن را دقیق بررسی کرد.
برهان نظم فقط می‏تواند امکان و حدوث صورت جهان را اثبات کند نه ماده‏ی جهان را.و برای اثبات امکان ماده جهان باز لازم است که اثبات شود که همه اشیای جهان در ذاتشان عاجز از ایجاد این نظم و هماهنگی‏اند و یا این که اثبات شود که آنها هم به لحاظ جوهر خود معلول علت متعالیه هستند که این امر نیازمند دلیل دیگری غیر از این برهان است یعنی نیازمند برهان جهان شناختی است.
اما  کانت فکر می‏کنه که باید با برهان نظم تمام صفات خدا را اثبات کرد در صورتی که ما از هر برهانی انتظار خاصی داریم.
برهان نظم فقط ثابت کند که مبدأ جهان با شعور است یعنی دارای علم و حکمت است و نه مانند ماده بی‏شعور که عاری از علم و حکمت است و نمی‏تواند این ماده عاری از علم و حکمت پدید آورنده‏ی این همه نظم و پیچیدگی‏های شگفت‏آور شود.هدف برهان نظم این است که ما را به مرز ماورای طبیعت بکشاند و برهان نظم توانا از برآوردن این هدف است و بر این اساس مبتنی بر هیچ برهانی نیست.
پس ماده بیشعور نمیتواند قوانینی حکیمانه پدید بیاورد. حتی انسان که عالم است خالق ذات خود نبوده.فتامل
پس این اشکال شماره پنج که بحث را بر سربرهان وجودی میبرد از بحث ما خارج شده. همانطور که در مقدمه 3 گفته شد.


پاسخ به اشکال  سوم برهان نظم:
3_ وقتی میگویید هر مجموعه منظم ناظمی دارد ، باید بتوانید اثبات کنید
این گزاره بر پایه استقراست و استقرا توان اثبات ندارد.
4_ اگر فرض کنیم هر مجموعه منظم نیازمند ناظم است ، بدین معنی نیست که گفته باشیم علت فاعلی دارد ، و این کاملا فرق دارد با اینکه بگویبم جهان ناظمی دارد و ناظم ان خداوند است .
پاسخ ؛
همانطور که گفته شد نظم بدون ناظم مساوی نقض قانون علیت است. و نظم تصادفی به معنای معلول بی علت هم محال است.
ثابت شد که نظمی که بر مجموعه حاکم است از خودش نیست 
پس اگر از خودش نباشد و از غیر خودش هم نباشد مساوی این است که معلول بدون علت باشد.
و اینکه از بدیهیات است که هر نظمی ناظمی میخواهد.
بنابراین حکم ما منشاش عقل و بدیهیات عقلی است نه استقراء.
و دیگر اینکه گفته شد برهان نظم ، در واقع همان نظم برپایه غایت علی در جهان طبیعیت است که کلی و ضروری است و امکان نقض ندارد.
اما حرف خنده دار دیگر
ناظم بردن مساوی با علت فاعلی بودن نیست.
خب گفته شد ماده خالق نظم نیست.
خب ناظم و خالق نظم باید غیر ماده باشه(این نتیجه مطلوب ماس)
خب این خالق اگر علت فاعلی نباشد پس چی هستش؟؟
علت مادی
علت غایی
علت صوری باشه
پس چیه؟؟
اصلا هر چیزی که شما بگید, بالاخره یک دستی از ماوراء ماده بر ماده قرار دارد و ناظم آن است که با علم و حکمت عمل میکند


پاسخ به اشکال ششم  برهان نظم:
ایراد دیکر اینکه منظم بودن اجزای جهان ، منظم بودن کل را نتیجه نمیدهد ، مغالطه ترکیب یا fallacy of composition به همین معناست.
پاسخ ؛
گفته شد که این مقدمه حسی مبنایش استقرا نیست بلکه عقل و بداهت عقلی است. پس ضرورت و کلیت حاکم است.
مگر اینکه علیت را رد کنید و دچار سفسطه بشید


پاسخ به اشکال  هفتم برهان نظم:
پاسخ ؛
رجوع شود به مقدمه سوم


پاسخ به اشکال  هشتم برهان نظم:
در یاب نظم جهان ، ما مجموعه ی دیگری ندیده ایم که بخواهیم جهان را متصف به نظم کنیم چنانچه هیوم در گفتگو در باب دین طبیعی میگوید مانند این است که برای یک روستایی منظومه انه اید را بخوانیم ذر حالی که شعر دیگری ندیده و از او بخواهیم انرا نقد کند
در واقع نقد هیوم در اینجا این است که ما نظام های دیگری را تجربه نکردیم که بخواهیم مقایسه کنیم .
پاسخ ؛
ما گفتیم که بحث ما نظم غایی علی است. و کانت سوفسطایی بوده چرا که علیت را رد میکرد و آن را نوعی عادت تعریف میکرد


عقلی بودن برهان نظم و رد تجربی و تمثیل بودن آن
پاسخ ؛
همانطور که قبلا گفته شد برهان نظم انتزاعی است و مفهوم فلسفی است.پس تجربی نیست. در واقع برهان تجربی با برهان عقلی را باید تشریح کرد تا خلط فلاسفه غرب و اتباعشان من جمله مستشکل آشکار شود :
براهین تجربی در مواردی است که بخواهیم رابطه یک پدیده محسوس را با یک پدیده قابل احساس دیگر کشف نماییم.
به عبارت دیگه ؛ برهان تجربی تنها در مورد کشف رابطه میان دو جزء از طبیعت میتواند جاری باشد نه در مورد کشف رابطه میان طبیعت و ماوراء طبیعت.
تجربه انجا میسر است که پدیده ای را که در طبیعت مشاهده میکنیم و میخواهیم علت یا علل آن پدیده را با آزمایش کشف کنیم و یا میخواهیم آثار و نتایج و معلولات آنرا به دست آوریم.
مثلا با تجربه , رابطه میان حرارت آب و بخار شدنش و یا رابطه میان سردی آب و منجمد شدنش را میابیم.
وقتی که دو عامل را در پی یکدیگر دیدیم و از دخالت عاملی دیگر هم مطمان شدیم ,حکم میکنیم که یکی از این دو , علت دیگری است. پس شرط تجربی بودن یک رابطه این است که هر دو طرف رابطه , قابل احساس و تحت تسلط مشاهده حسی ما نباشند.
حال ببینیم آیا استدلال از راه نظم جهان بر وجود ناظم ذی شعور , یک برهان تجربی است؟؟؟
حقیقت این است که اکتشاف عقل و هوش در انسان ها از روی آثار و مصنوعاتشان , نه از قبیل تمثیل منطقی و نه از قبیل استدلال تجربی بلکه نوعی برهان عقلی است.
 و در بیانات قبلی هم گفته شد که منظور از نظم هم نظم غایی علی میباشد.
که این نوع نظم ,ضرورت و کلیت دارد. که این ضرورت و کلیت را از عقل میفهمیم که مفهوم فلسفی است.
درست است که مقدمه اول ما حسی است ولی این حس کلیت و ضرورتش عقلی است.
من الله توفیق

درباره فلسفه و منطق ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبلاگ خداشناسی علمی
آمار سایت
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 81
  • بازدید کلی : 212,810